زندگی گل سرخی است که گلبرگهایش خیالی و خارهایش واقعی است
چقدر سخت است منتظر کسی باشی که هیچ وقت فکر آمدن نیست
زندگی کتابی است پرماجرا ، هیچگاه آنرا به خاطر یک ورقش دور مینداز
یک دسته یاس کبود سهم من از زندگی خدایا دوباره بغض گلومو گرفته ،یه جای خلوت و آروم میخوام .دلم
میخواد توی تنهایی خودم بشینم و گریه کنم .
آخه کی میفهمه؟خدایا خیلی سعی کردم فراموشش کنم اما نشد .چیکار
کنم تقصیر من که نیست تقصیر دلمه......
نمی تونم به زور بهش بگم فراموشش کن . اما دیگه نمی خوام تلاش
کنم .
اون که رفت همه چیزو با خودش برد فقط یه چیزیرو گذاشت یعنی یادش
رفت ببره .اون یه چیز یاد اون بود که تو قلب شکسته من لونه کرده
بود اگه اون یادشو میخواست باید قلب منو میبرد ولی اون قلب منو
نمیخواست .
می خوام حداقل یادش برام بمونه چون خدای من اگه اون رو هم ازم
بگیری من حتما میمیرم .
خدایا الان که اینجام نمی دونم اون کجاست و چیکار می کنه اما اگه
بذاری بیام پیشت میتونم از اون بالا ببینمشویه بار دیگه تو چشاش
نگاه کنم .
خدایا میگن هرکی دستشو به درگاهت دراز کنه خالی برنمی گرده
.میدونی الان دست من یه سالههههههه که درازه اگه نمیخوای چیزی
بدی باشه ولی بدون من تا وقتی به آرزوم نرسم دستمو از جلوت بر
نمی دارم .
خیلی دلم می خواست می اومد ، دستمو می گرفت ، بلندم می کرد ، تو
چشام خیره میشد و می گفت :
بهار من ، بهارکم ، همه ی غصه هات تموم شد ، من اومدم .
منم دستاشو می گرفتم تو دستام ، سرمو میذاشتم رو شونه هاش ، کلی
گریه می کردم و بهش می گفتم :
خیلی دوست دارم